Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-04-27@01:21:07 GMT

غوغا

تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۲۴۴۹۳

بعضی روزها اوضاع خوب بود و غذا چلوکباب بود و بعدش یه دل سیر تریاک‌. بعضی روزا هم ‌ساندویچ و یک نخود تریاک تا از خماری نمیرم‌. انگار به این زندگی کوفتی عادت کرده بودم‌. روزها زیر تیغ آفتاب و شب‌ها زیر آسمان بی‌ستاره می‌گذشت تا این‌که آن روز‌، آن اتفاق و آن ضربه همه چیز را عوض کرد.
یک روز پاییزی ابرهای بد رنگ خودش را توی آسمان پهن کرده بودند و هرازگاهی با هر رعد و بعد غرش خبر از باران می‌داد‌.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

عابران قدم‌های خود را تند کرده بودند تا زودتر به مقصد برسند و گرفتار رگبار نشوند اما من بی‌خیال تا کمر خودمو‌ تو سطلی جا کرده بودم و دنبال ظرفی پلاستیکی بودم تا کیسه روی دوشم رو زود پر کنم و برم به صدای غار و غور‌ این شکم لامصب پایان بدم. با صدای بوق ماشین به خودم آمدم‌. فکر کردم غذای نذری آورده‌. کیسه را زمین گذاشتم و به سمتش رفتم‌. شیشه ها دودی بود و داخل ماشین دیده نمی‌شد‌. وقتی شیشه رو پایین داد‌، اول عطر تندی توی دماغم پیچید و بعد زنی جوان و خوشتیپ رو به رویم ظاهر شد. سلام کردم و منتظر پول یا ظرف غذا بودم. زن با چشمان سرد و بی‌روحش که انگار سال‌هاست احساس در آن مرده، نگاهی خریدارانه به من کرد و گفت: اهل کار هستی یا فقط زباله جمع می‌کنی؟
سعی کردم خودمو جمع و جور کنم. « تا چه کاری باشه؟»
خنده یخی روی صورتش نقش بست و گفت: طوری حرف نزن انگار همه فن حریفی. کف اتاق خانه کمی نشتی کرده‌، می‌خوام اونجا رو را بکنی. جونشو داری؟
خودم هم مانده بودم چرا سراغ من اومده‌، این همه کارگر بیکار سر چهارراه‌ها بودند که فقط کافی بود ترمز کنه تا صدتاشون سوار ماشین بشن‌. با آن وضع هوا معلوم بود چیزی کاسب نیستم و قبول کردم برم و براش کار کنم. کیسه‌ای روی صندلی عقب پهن کرد و خواست اونجا بشینم. کمی که رفت‌، بوی گند لباسهام به بوی تند عطرش غلبه کرد و مجبور شد همه شیشه‌ها رو پایین بده‌. این انتخاب خودش بود و من مقصر نبودم‌.‌ ۱۰دقیقه‌ای در خیابان‌ها چرخید آخر سر مقابل خانه‌ای ویلایی توقف کرد‌. همانجا مثل این‌که صاعقه‌ای به مغزم خورده باشد‌، یادم آمد درباره دستمزدم صحبت نکردم و پرسید‌م: راستی خانم درباره دستمزد صحبت نکردیم.‌
زن جوان که منتظر باز شدن کامل در بود‌، با همان یخی پاسخ داد‌. اینقدری هست که تا چند روز نیازی به زباله‌گردی نداشته باشی.

ادامه دارد...

 

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: زباله تپش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۲۴۴۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خسرو حیدری بمب نقل و انتقالات را خنثی کرد

به گزارش ورزش سه، خسرو حیدری مدافع راست سابق استقلال از سال‌های دوران فوتبال خود صحبت کرد و اعتقاد دارد که حضور در سپاهان خاطره‌ای برای او بود که باعث شد پس از بازگشت به استقلال دیگر از این تیم جدا نشود و حتی در آخرین فصل حضور پیشنهاد تراکتور را رد کند تا در استقلال خداحافظی کند.

در ادامه نکاتی از سال‌های طولانی حضور او در استقلال و مسیر رسیدن به این تیم، جدایی از جمع آبی‌ها و خداحافظی در این تیم را مشاهده می‌کنید:

شروع دوران حرفه‌ای با ابومسلم

زمانی که جوانان استقلال بودم برای خدمت سربازی به مشهد رفتم و لیگ برتری شدن ما از فوتبال مشهد و ابومسلم بود و سرمربیگری ام هم از همین شهر شروع شدم، با توجه به اینکه خوشه طلایی داشت به مشهد منتقل می‌شد انگیزه ای شد به این تیم بروم، خاطرات خوبی همراه با جباری در مشهد دارم.

ماجرای بازگشت دیر هنگام به استقلال

من 18 سالم بودم که به ابومسلم رفتم و سربازی ام را تمام کردم، من اشتباه انتخابی داشتم و بعد از اتمام سربازی آقای قلعه نویی من را می‌خواست اما اشتباه کردم و رفتم پیکان، در آن سال فرزاد مجیدی دفاع راست استقلال بود، اگر میامدم احتمال حضور در جام جهانی 2006 هم بود، مشاورهای خوبی نداشتم و به پیکان رفتم و همان سال آن تیم سقوط کرد و به سختی رفتم پاس و 3 سال هم در این تیم بودم، 2 سال پاس تهران با مجید جلالی و دنیزلی کار کردم، چندسالی که دیر رفتم استقلال به دلیل این بود که مشاورهای خوبی نداشتم.

از پیوستن به سپاهان پیشمان شدم

خیلی دوست ندارم راجب یک سال حضور در سپاهان صحبت کنم، یکی از دلایلی که در استقلال خداحافظی کردم این بود که دوست داشتم خاطره حضور در سپاهان را از هواداران استقلال پاک کنم، وقتی به استقلال بازگشتم دیگر به تیم دیگری نرفتم، من از بچگی در استقلال بزرگ شدم و آن زمان هم جوان بودم که به تیم سپاهان منتقل شدم، بعد از اینکه رفتم سپاهان فهمیدم چقدر هواداران روی من حساس هستند، دو سال استثنایی در استقلال داشتم و نزدیک 18 پاس گل دادم که البته آرش خیلی‌هایش را گل نکرد (باخنده)!

بعد از اینکه رفتم سپاهان فهمیدم که اشتباه بزرگی کردم و بعد به استقلال بازگشتم و دیگر از این تیم جدا نشدم و در این تیم خداحافظی کردم.

رد پیشنهاد تراکتور برای حداحافظی در استقلال

سال 98 آخرین سالی بود که برای استقلال بازی کردم و بعد از آن تصمیم گرفتم که بازی نکنم که همون سال آقای زنوزی پیشنهاد حضور در تراکتور را به من داد اما دوست داشتم در استقلال از فوتبال خداحافظی کنم و چون دوست داشتم مربیگری کنم نمی‌خواستم تیم دیگری بروم، خیلی ها به من گفتند چرا اینقدر زود فوتبال را تمام کردی و به آنها گفتم از جوانان استقلال شروع کردم و دوست داشتم همانجا کارم را تموم کنم، این گارانتی هست که اگر از استقلال جدا شوی چند سال می‌توانی در تیم های دیگر خداحافظی کنی، با افرادی مثل علیرضا منصوریان مشورت کردم و خوشحالم که فوتبالم را در تیم محبوب کودکی‌ام تمام کردم.

دیگر خبرها

  • اوزونیدیس: به بازیکنانم گفته بودم صبر داشته باشند
  • قهرمانی مس رفسنجان در جام‌حذفی؟ نویدکیا: شانس‌مان را امتحان می‌کنیم!
  • جان تری: تلاش فرگوسن برای انتقالم باورنکردنی بود اما من عاشق چلسی شده بودم
  • شاهکار طراح ایرانی در نمایشگاه خودرو پکن غوغا به پا کرد! /عکس
  • شاهکار طراح ایرانی در نمایشگاه پکن غوغا به پا کرد! /عکس
  • ستاره WWE از ای جی استایلز به عنوان حریف رویایی نام برد
  • خسرو حیدری بمب نقل و انتقالات را خنثی کرد
  • دروغ بایدن: راننده ۱۸ چرخ بودم!
  • داستان عجیب تعویض پیراهن موسیالا با مسی
  • موسیالا فاش کرد: داستان عجیب تعویض پیراهن با مسی